جدول جو
جدول جو

معنی پایدار آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

پایدار آمدن
(نَ نَ هََ)
پایدار ماندن:
اگر روز ما پایدار آمدی
جهان را بسی خواستار آمدی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیدار آمدن
تصویر دیدار آمدن
پدیدار شدن، آشکار شدن، برای مثال دیودل باشیم و برپاشیم جان / کآن پری دیدار دیدار آمده ست (خاقانی - ۵۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیدا آمدن
تصویر پیدا آمدن
پدید آمدن، به وجود آمدن، آشکار شدن، نمایان شدن، برای مثال اخترانی که به شب در نظر ما آیند / پیش خورشید محال است که پیدا آیند (سعدی۲ - ۴۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
(نَهَْ وْ)
مقاومت کردن:
من باری ار به هجو فتم خیزم
تو پایدار باش که تا نفتی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
پدیدار گشتن رخ نمودن. (یادداشت مؤلف) : آب این بباید گرفتن و در خمی کردن تا چه دیدار آید. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پدیدار آمدن
تصویر پدیدار آمدن
پدید آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدار آمدن
تصویر دیدار آمدن
رخ نمودن، پدیدار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ظاهر شدن آشکار گردیدن: چنانکه پیدا آید در این نزدیک از احوال این پادشاه، حاصل شدن بوجود آمدن: هر کس مرکبست از چهار چیز... و هر گاه که یک چیز از آنرا خلل افتد ترازوی راست نهاده بگشت و نقصان پیدا آید، ظهور کردن نامبر دار شدن: بر خداوندان و پدران بیش از آن نباشد که بندگان و فرزندان خویش را نامهای نیکو و بسزا ارزانی دارند بدان وقت که ایشان در جهان پیدا آیند، یافت شدن یافته شدن: بفرمود تا همه آب آن چاه را و بسیاری گل بر کشیدند پیدا نیامد (انگشتری پیغامبر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیدا آمدن
تصویر پیدا آمدن
((~. مَ دَ))
ظاهر شدن، حاصل شدن
فرهنگ فارسی معین